افغانستان به قیادت بدیل٬ مصلح و بدون منازعه نیاز دارد
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

در این روز ها کشمکش های شگفت آوری میان سیاستمداران دولتی و غیر دولتی وجود داشته و یکی می گوید که افغانستان آزمایش های سیاسی لابرتوار های بیگانه ها نیست و این نظام را خرد ورزانه٬ مردم سالار و عالانه می خواند . دیگری فریاد برآورده که افغانستان آزمایشگاهٔ نظام های استبدادی نیست و نظام فاسد کنونی باید تغییر کند ؛ اما چیزیکه در این میان شگفت آور است٬  همانا غیابت  صدای ملیون ها انسان خاموش افغانستان است که غرق در فقر٬ بدبختی و تنگدستی بوده و بار سنگین فساد در افغانستان مرکز آزمایش های انواع اسلحه های کیمیاوی و غیر کیمیاوی ناتو و استبداد و بیرحمی زمامداران دولتی خیلی فاسد و سیاسمداران مخالف سیاسی فاسد تر از آنان بصورت بیرحمانه یی به شانه های زخمی خود به پیش میکشانند . در حالیکه مردم این ها را استفراغ کرده  و اندکترین امید واری از آنان را برای رفاهٔ و آرامی خود نداردند . این حرف که آزموده را آرمودن خطا است٬ آذین بند زمزمه ها و سرگوشی های زن و مرد افغانستانی است . هر کدام با یکدیگر می گویند که افغانستان به قیادت بدیل و صالح نیاز دارد که بتواند با به دیوار زدن این اجسام پلید٬ صحنه‌ٔ سیاسی کشور را از وجود کثیف این جنایتکاران فاسد و عیاش خالی نماید .

این آقایان که به نحوی از انحا اضافه تر از سی سال بدین سو سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته و مقدرات آنان را به توفان حوادث سپرده اند . در تمامی رخداد های سیاسی٬ نظامی٬ اقتصادی و اجتماعی کشور دست داشته و فاجعهٔ کنونی در کشور محصول کارنامه های زشت و نامردمی آنان است؛ اما با این همه ناروایی ها و ناسپاسی ها در حق مردم افغانستان بازهم بصورت بی شرمانه شماری برای بقای قدرت و شماری هم برای دست یافتن به قدرت لاف خدمت به مردم و دلسوزی و رواداری برای آنان را از صبح تا شام باد بادک میکنند . در حالیکه دستان شان به خون مردم افغانستان آلوده است و برای به خاک و خون کشاندن آنان از هیچ  جفا و ستمی خود داری نکرده اند . این ها در حالی به این تلاش های مذبوحانهٔ خود ادامه میدهند که نام های اکثر شان در فهرست جنایتکاران قرار داشته و دیر یا زود باید به محاکمه کشانده شوند . مردم افغانسان هر گز امید رستگاری را در پنای سیاسی این ها نداشته؛ بلکه انتظار روزی را می کشند که به روی این بی آبرو ها بپرند و با چنگال های خود پوست و گوشت آنان را بکنند . این ها به خوبی از عمق نفرت و انزجار مردم افغانستان نسبت به خود آگاهی دارند . از ترس محکومیت لحظه یی هم از پا ننشسته و برای ماندن و رسیدن به قدرت از هیچ نوع سعی خود داری نمیکنند . این در حالی است که متیقن اند که در آنروز چند آدم چاپلوس و شکمبو که سخت دیوانهٔ قدرت اند و برای برای بهره گیری های سیاسی و اقتصادی به اطراف این ها به اصطلاح خط درشت کشیده و با معذرت فراوان از حضور فاخته های خانگی٬ برای چاپیدن آنان غمبر میزنند؛ زیرا صدای روح پرور فاخته ها که صبحگاهان در دل های هر افغان فلاکت زده چنگ میزند. دست کم از رنج های بی پایان و فقر جانکاهٔ آنان اندکی می کاهد و به قول مردم عام با گفتن « یوسف زن کرد و زلیخا شوی کرد » گوش های هزاران هموطن دردمند ما را صادقانه نوازش میدهد؛ اما این ها که از داشتن همت یک فاخته هم در حق خدمتگذاری به مردم عاجز اند٬ پس اطلاق کلمهٔ غمبر به آنان توهین آشکار به موسیچه های بی آزار است .

مردم ما رویکرد های سیاسی و صف آرایی های گروهی مقطعی و گاز انبری این ها را مصداقی بیش تر از حکایت « جنگ بر سر لحاف ملا نصرالدین »  مرحومی نیمدانند .  آن مرحومی که لحاف خود را بر شانه افگند و کشان کشان به سوی دزدان شتافت تا بر غایلهٔ آنان نقطهٔ پایان بگذارد . حالا که شکم های این دزدان چندین متر پیشتر از بینی های بریده شدهٔ آنان پیش زده است و صاحب آرگاه و بارگاه و کاخ ها و کوشک ها در کابل چه که در لندن و دهلی و شاخه های جمیرای خلیج شده اند . به یک لحاف چه که به تمام دار و ندار ملانصرالدین هم راضی نمی شوند .  ای کاش میشد٬ با قربانی کردن یک لحاف چه که صد ها و هزار ها لحاف از غایله و مصیبت آنان رهایی یافت . مردم بیچارهٔ‌ افغانستان حاضر اند تا هر یک لحافی را برای رهایی از تاراج و بلا های آنان یک لحاف را داوطلبانه به این ها بدهند؛ اما با تاسف که این شکمبو های قدرت و ثروت چنان بیرحم و حریص اند که از داشتن اندکترین شهامت هم عاری اند و در موجی از برهنگی های اخلاقی و روسپی گری های سیاسی دست و پا بین وقار و شجاعت اند .

این ها که عاشقان و دل باختگان قدرت و ثروت اند و یدک کشی عیاشان بوده و از دردی کشان میخانه های شور و ایثار فرسنگ ها گریزان و از عشق داشتن در پای نجات انسان بیزار اند؛ اما چه شده است که با این ایثار گریزی ها و انسان بیزاری ها داد از ایثار در پای حق مردم زده و اشک تمساح برای انسان دردمند افغانستان میریزند .   در موجی از بیدردی ها می گویند که افغانستان آزمایش های سیاسی لابرتوار های بیگانه ها نیست . این نظام را خرد ورزانه٬ مردم سالار و عالانه می خواند . در حالیکه تمام دار و ندار افغانستان اعم از زمین و هوای آنرا در طبق اخلاص برای بیگانه ها تقدیم کرده اند . شب و روز به آزمایش  های خطرناک نظامی با استفاده از اسلحهٔ مختلف کیمیاوی و بیولوژیکی تا سطح مایع یورانیم مبدل کرده  و نه تنها با کشتار و توهین شبانه٬ تیغ از  دمار آنان برآورده اند؛ بلکه با هتک حرمت بر  جسد کشته های آن رویا های هالیودی خود را نیز تحقق بخشیده اند  . با این تذکر محلی برای بحث نمی ماند که  بیشتر پیرامون خرد ورزی ها٬  مردم سالاری ها و عدالت گستری های نظام سیاسی موجود تحت زعامت رییس  جمهور داد سخن راند . عمق خرورزی ها را در سیمای مردم سالاری آن می شود٬ مشاهده کرده که چگونه یک مشت آدم های فاسد و غدار از ده سال بدینسو پاشنه های شان را بر گلوی مردم افغانستان نهاده اند و هر آن بیشتر از پیش می فشرند تا خون از حلقوم آنان خیز ( تیرک ) بزند و در سایهٔ کمان رستمی ( رنگین کمان ) آن عدالت صد در صد نظام مردم سالار را پیاده نمایند . در حالیکه این نظام نمادی بیشتر از فاسد ترین کشور در جهان نبوده٬ عرصهٔ آن جولانگاه تمام مفسدان از شرق تا غرب جهان   بوده و مفسدان افغان در سایه و روشن فساد بیرویهٔ آنان سخت با مانور تاراح و غارت دارایی های مردم افغانستان پرداخته اند . شاید هنر مردم سالاری آن در خاک افگندن به چشم مردم  باشد که هر مقام فاسد پس از رسوایی ها و دزدی ها از مقامی عزل و بر مقام دیگری نصب میگیردد . جا دارد که جناب رییس  جمهور بر این کارنامه های خود مباهات کرده و بر جیبنش مهر نظام مردم سالار را بزند؛ آنهم در نظامی که رابطه ها بر ضابطه ها چربی دارد و از اصولیت در کار و مدیریت در ادارهٔ کشور خبری نیست که نیست .

و دیگری فریاد برآورده که افغانستان آزمایشگاهٔ نظام های استبدادی نیست و نظام فاسد کنونی باید تغییر کند . این برادر عزیز که دیروز پنج سال تمام بر مقام معاونیت اول شکم افگند و در سایهٔ شمشیر برادر به نام و کام رسید . در حالیکه غضب زمین و تاراج دارایی های عامه بوسیلهٔ فرماندهان همرزمش به آسمان رسیده بود و هر گز به فریاد در گلوشکستهٔ پاسخ نگفت و برعکس دست این غارتگران را فشرد و با حق سکوت گیریها لب  به سخن نگشود . از این که آن همه ناروایی ها در زیر لگام قدرت خودش شکل میگرفت٬ مشروع بود و در مشروعیت آنهم شکی نیست؛ زیرا که در حریم قدرت حتا زشت ترین فساد و اختلاس رنگ تقدیس به خود گرفته٬ از دایرهٔ شریعت بیرون شده٬ در صدر قانون قرار میگیرد و در این حال هر قدرتمندی جایزالخطای معاف از قانون و بازپرس به حساب میرود . این یار غاران تنها زمانی لب به سخن گشوند و زبان انتقاد بر ضد دولت نه که برضد رییس جمهور را گشودند که حامد کرزی با طرد آنان مهرههای دیگری را برای بازی های تازه به پیش کشاند . پس ازآن با لحنی تند دولت را به انتقاد گرفتند و از نامحرمی ها و افزایش فساد در دولت سخن گفتند .

هر گاه کلافهٔ گزارش های واشنگتن پست به نقل از کرونو بانکین در مورد خریداری ملکیت های کلان دولت مردان و خانوادٔه رییس جمهور باز شود و از خریداری کاخ های چندین ملیون دالری این ها در دوبی از پول های به غارت رفته سخن به عمل آید و از پرده از معاملات پشت پرده در این بانک به زمین افگنده شود٬ هیچ سفید رویی باقی نمانده و زود « سیاه رو  شود  هر که در او غش باشد »  ؛ گرچند سیاه رویان در افغانستان به بیشتر سیاهی بودن  رخسار های خود بجای شرم می بالند . این زمانی بود که این ولی نعمتان درجه بالای سابق دولتی٬ حکومت را در نشست های مهم خود فاسد و قانون شکنی مفرط متهم کردند . هرگاه کتاب این گونه تاراجگری ها بیشتر گشوده شود و پای افشا گری های سایت ویکی لیکس به میان آید و سخن از غارت ملیون ها دالر در دوبی در میان  پرده  افگنی مقامات ادارهٔ مواد مخدر امریکا با  سند گواهی نامهٔ سفارت امریکا مبنی بر اجازهٔ رسمی این گونه پول ها برملا گردد و سخن از دادخواهی مستعجل از سارنوالی کابل به عمل آید . افتضاح آن عالمگیر خواهد شد و موافقان و مخالفان سیاسی دولت بیشتر از هر زمانی خجالت زده خواهند گردید . (۱)

شگفت آور این است که در افغانستان بدبخت « دزد هم می گوید دزد و کاروان هم میگوید دزد » چنان عرصه برای دزد اصلی فراخ گردیده که دزد اصلی خود را در میان هیاهوی دزدان سیاسی بیشتر از هر دزدی برائت یافته حساب کرده و با پشتاره احساس مصؤونیت میکند . با تفاوت این که دزدان در کشور ما با بکس های دپلوماسی خیلی فیشنی تر از دزدان سایر  جهان پول های ملیون ها دالری و زیورات چندی میلون دالری را از کشور می دزدند  و درمیدان های هوایی دستگیر می شوند و باز هم به قول این آقایان همین دولت فاسد به یاری آنان می شتابد و بر مصداق سخن « با دزد دهن جوال را گرفته » و به یاری شان شتافته است . حالا که توشهٔ دزدی به منزل رسیده است٬ جا دارد که دولت را فاسد و مستبد خوانند . حق شان هم است٬ هرگاه این دولت فاسد نمی بود٬ جلو دزدان و غارتگران را میگرفت و دست دزدان را یک یک قطع مینمود . امروز بسیاری عالی جنابان جرئت نداشتند تا از شرم به پیشگاهٔ مردم ایستاده شوند ٬ با ژست های رهبر نمایانه خاک بر چشم مردم افگنند و دست به مانور سیاسی٬ گروهی و ایتلافی بزنند . در آخرین تحلیل  این دولت نمادی از  فاسد ترین زمامداران  و سیاستمداران یک دست بریده شده را به نمایش میگذاشت و یکدست بریده ها هم در لجن فساد آن همسفر می گردید . حساب کجی ها در این دولت بر« مصداق شتر » از ثریا هم بلندتر می پرید؛ اما این شتر بر شتر خاموش و مظلوم که با سر بلند برای بردن بار مسؤولیت خیلی صداقت دارد٬ هزاران کیلومتر فاصله دارد .

بدون تردید مختصر عرایض بالا گواهٔ روشنی بر کارنامه های زمامداران کابل و مخالفان سیاسی گروهی٬ ایتلافی و  جبهه یی آن باشد که دیروز هر کدام بر سکان قدرت سوار بودند٬ به نحوی از انحا از آن سؤ استفاده کردند و برای مردم بصورت واقعی کاری که نکردند٬ هرگز جرئت نکردند که بگویند؛ فساد و استبداد در دولت حاکم است . در حالیکه فساد در افغانسان از آنزمان ها شروع شده و با همکاری این عزیزان هر روز چاقتر میشود .  گناهٔ شان هم نیستِ؛ زیرا این ها خود بخش بزرگی از بدنهٔ فساد در دولت بودند . حالا که کرسی ها از زیر پای شان خالی شده  تو زمینهٔ استفاده جویی ها از قدرت از میان رفته است . حق شان است که بر دولت بغرند و سخن از تغییر نظام و امثال آن به زبان آرند . شاید این وضع شان برخاسته از ساختار عنعنه یی دولت و تلقین سخن های استعماری باشد که گویا درافغانستان ریس  جمهور پشتون یا قدرت اول پشتون و دوم تاجک و سوم هراره و چهارم ازبک و به این ترتیب ملیت های دیگر باشد . در حالیکه پیش از آن نه پشتون خبری بود و نه از تاجک و ...  . صد ها سال ترک ها در این کشور سلطنت کردند و امپراطوری های کلانی درست کردند . پس حالا چه شده است که اکنون یک باره قدرت بگونهٔ غیر اسلامی و غیر ملی میان اقوام ساکن در کشور تقسیم شده و شماری اقوام را دست بین اقوام دیگر گردانیده است . معلوم نیست این اصل قبول شده در کجای دموکراسی غرب و کابل جای دارد و با کدام عناصر آن سازگار است  . این بچاره ها هم که خود را قربانی این توطیه حساب کرده اند . ناگزیر شده اند که خواهان نظام پارلمانی شوند تا قدرت خود را در آینهٔ آن نیرومند تر بیارایند و  با تاسف که برای تحقق آن از کابل تا لندن٬ برلین٬ پاریس و بن سرگردان اند . در حالیکه رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت    حقا که با عقوبت دوزخ برابر است .

به هر حال این حرف ها و موضعگیری های این ها مقطعی بوده٬ برای صف آرایی های تازهٔ  سیاسی نه برای رفاهٔ مردم . در حالیکه مردم افغانستان دریافته اند که نه زمامداران کنون و نه مخالفان سیاسی و نظامی آن توان و صلاحیت تامین وحدت ملی را ندارند و چه رسد به اینکه ظرفیت و آگاهی های قیادت ملی را فراچنگ آورند؛ زیرا تجربهٔ ده ساله رهبری این ها حتا بیشتر از آن گواهٔ روشنی بر ناباوری های مردم ما نسبت به این ها باشد . این ناباوری های برخاسته از فساد٬ غارت و تاراج این ها سبب که مردم نسبت به این ها سخت بی اعتماد شده و دنبال قیادت جدید باشند . با تاسف که برنامه های استعماری و دنباله روی سیاستمداران افغان نوعی قحط الرجالی را دامن زده که گویا در افغانستان هر چه است٬ همین چند تا آدم های بادستگاه و بیرون از آن اند که همه کاره اند . در حالیکه دراین کشور خیلی شخصیت های پاک٬ وطن دوست٬ باایمان و قاطعی وجود دارند که ظرفیت و صلاحیت رهبری کشور را بدون در نظر داشت زبان و قوم به سوی رستگاری و شگوفایی دارند . این شخصیت ها میتوانند با کسب اعتماد مردم وحدت ملی را در کشور تامین کشتی توفان زدهٔ افغانستان را به ساحل منافع ملی برسانند . حالا بر مردم افغانستان است تا بت های کنونی را از ارگ تا دامنه های مخالفان سیاسی و نظامی اش بشکنند و به جستجوی قیادت سالم٬ صالح و بدون منازعه بیرون از این دو حلقه برآیند . اگر چنین عشق٬ شور و دردی را ندارند به قول حافظ شیرازی :   کسی که نیست در این  در زنده به عشق    اگر نمرده به فتوای من بر او نماز کنید ؛ گرچند در شرایط کنونی چنین گزینه یی دشوار و عبور از دیوار های آهنین تهاجم و خطر تهاجم پاکستان زیر نام طالبان دشوار تر از آن است و اما هرچه باشد٬ برای نجات راستین افغانستان این یگانه گزینهٔ‌ کارساز و موثر است .


May 21st, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات